۱۳۸۸ دی ۳, پنجشنبه

پژوهشی در شب یلدا






چند نکته‏ی کهنه و تازه، درباره‏ی شبِ یلدا


دیر زمانی است كه مردمان ایرانی و بسیاری از جوامع دیگر، در آغاز فصل زمستان مراسمی را برپا می‌دارند كه در میان اقوام گوناگون، نام‌ها و انگیزه‌های متفاوتی دارد. در ایران و سرزمین‌های هم‌فرهنگ مجاور، از شب آغاز زمستان با نام «شب چلّه» یا «شب یلدا» نام می‌برند كه هم‏زمان با شبِ انقلابِ زمستانی ست. به دلیل دقت گاه‏شُماری‏ی ایرانی و انطباق كامل آن با تقویم طبیعی، همواره و در همه سال‌ها، انقلاب زمستانی، برابر با شامگاه سی‌اُم آذرماه و بامداد یك‏اُم دی‌ماه است. هر چند امروزه برخی به اشتباه بر این گُمان‏اند كه مراسم شب چله برای رفع نحوست بلندترین شب سال برگزار می‌شود؛ اما می‌دانیم كه در باورهای كهن ایرانی هیچ روز و شبی، نحس و بد شگون شناخته نمی‌شده. جشنِ شبِ چلّه، هم‏چون بسیاری از آیین‌های ایرانی، ریشه در روی‏دادی گیهانی دارد.
خورشید در حركتِ سالانه‏ی خود، در آخر پاییز به پایین‌ترین نقطه‏ی افقِ جنوب شرقی می‌رسد كه موجب كوتاه شدن طول روز و افزایش زمان تاریكی شب می‌شود. اما از آغاز زمستان یا انقلاب زمستانی، خورشید دگرباره به سوی شمالِ شرقی باز می‌گردد كه نتیجه‏ی آن، افزایش روشنایی‏ی روز و كاهش شب است. به عبارت دیگر، در شش‌ماهه‏ی آغاز تابستان تا آغاز زمستان، در هر شبانْ‏روز، خورشید اندكی پایین‌تر از محل پیشین خود در افق طلوع می‌كند تا در نهایت در آغاز زمستان به پایین‌ترین حدِّ جنوبی‏ی خود با فاصله 5/23 درجه از شرق یا “نقطه‏ی اعتدالین” برسد. از این روز به بعد، مسیر جابه جایی‌های طلوع خورشید معكوس شده و مجدّدن به سوی بالا و نقطه انقلاب تابستانی باز می‌‌گردد. آغاز بازگردیدن خورشید بسوی شمال‌شرقی و افزایش طول روز، در اندیشه و باورهای مردم باستان به عنوان زمان زایش یا تولد دیگرباره‏ی خورشید دانسته می‌شد و آن را گرامی و فرخنده می‌داشتند.
«یلدا» برگرفته از واژه‎ای سُریانی است و مفهوم آن «میلاد» است. [زیرا برخی معتقدند که مسیح در این شب به دنیا آمد که البته اشتباه است و در اصل، در این شب، “مهر” از اناهیت –بدون داشتن هم‏سری- زاییده شد.] ایرانیان باستان این شب را شب تولد مهرِ پیامبر [میترا=میثره=میتره] می‎‎پنداشتند، و به همین دلیل این شب را جشن می‎گرفتند و گِردِ آتش جمع می‎شدند و شادمانه رقص و پای‏کوبی می‏کردند. آن‏گاه خوانی الوان می‏گستردند و « میزَد» نثار می کردند. «میزَد» نذری یا ولیمه‎ای بود غیر نوشیدنی، مانند گوشت و نان و شیرینی و حلوا، و در آیین‎های ایران باستان برای هر مراسم جشن و سرور آیینی، خوانی می گستردند که بر آن افزون بر آلات و ادوات نیایش، مانند آتش‏دان، عطردان، بُخوردان و غیره، برآورده‎ها و فرآورده‎های خوردنی‏ی فصل و خوراک‎های گوناگون، از جمله “خوراک مقدس” و آیینی ویژه ای که آن را «میزد» می نامیدند، بر سفره‏ی جشن می نهادند. [واژه‏ی «میز» از همین کلمه گرفته شده] باوری بر این مبنا نیز بین مردم رایج بود که در شب یلدا، قارون [ثروتمند افسانه‏ای و پادشاهِ لیدی در زمانِ کورُشِ بزرگ] ، در جامه‏ی کهنه‏ی هیزم شکنان به در خانه‏ها می‏آید و به مردم هیزم می‏دهد، و این هیزم‏ها در صبح روز بعد از شب یلدا، به شمش تِلا [به همین نگارش صحیح است و طلا، اشتباه است.] تبدیل می‏شود، بنابراین، باورمندان به این باور، شب یلدا را تا صبح به انتظار از راه رسیدن هیزم‏شکنِ زربخش و هدیه‏ی هیزُمینِ خود، بیدار می‏ماندند و مراسم جشن و سرور و شادمانی بر پا می‏کردند. [مقایسه کنید با شخصیتِ «بابا نو اِل» در عید کریسمس].
در گذشته، آیین‌هایی در این هنگام برگزار می‌شده است كه یكی از آن‏ها جشنی شبانه و بیداری تا بامداد و تماشای طلوع خورشید تازه زاده شده، بوده است. جشنی كه از لازمه‌های آن، حضور كهن‏سالان و بزرگانِ خانواده، به نُماد كهن‏سالی‏ی خورشید در پایان پاییز است، و هم‏چُنین خوراكی‌های فراوان برای بیداری‏ی دراز مدت، كه هم‏چون انار و هندوانه و سیبِ سرخ و سنجدِ قرمز، به رنگ سرخِ خورشید باشند.
بسیاری از ادیان نیز به شب چله مفهومی دینی دادند. امروزه محققان معتقدند که مسیحیتِ غربی چارچوب اصلی‏ی خود را که به کیشِ مهر، پایداری و شکل بخشیده، به مذاهب پیش از مسیحیت روم باستان از جمله میتراایسم مدیون است و برای نمونه تقویم کلیساها، بسیاری از بقایای مراسم و جشن‏های پیش از مسیحیت به خصوص کریسمس را در خود نگاه داشته. کریسمس به عنوان آمیز‌ه‌ای از جشن‏های ساتورنالیا و زایش میترا در روم باستان در زمان قرن چهارم میلادی با رسمی شدن آیین مسیحیت و به فرمان “کنستانتین” به عنوان زادروز رسمی‏ی مسیح در نظر گرفته شد. [که شرح و اثبات اسناد آن بسیار مفصل است و مجالی دیگر را می‏طلبد.]
در آیینِ میترا (كیشِ مهر)، نخستین روز زمستان به نام «خوُره‏روز» (خورشید روز)، روز زایشِ مهر و نخستین روز سال نو به شمار می‌آمده است و امروزه كاركرد خود را در تقویم میلادی كه ادامه‏ی گاه‏شماری‏ی میترایی ست و حدود چهارسد سال پس از آغازشِ میلادی به وجود آمده؛ ادامه می‌دهد. فرقه‌های گوناگون عیسایی، با تفاوت‌هایی، زادروز عیسا را در یكی از روزهای نزدیك به انقلاب زمستانی می‌دانند و هم‏چنین جشن سال نو و كریسمس را هم‏چون تقویم كهن سیستانی در همین هنگام برگزار می‌كنند. به روایت “بیرونی”، آغازِ سال‏شماری‏ی گاه‏نامه‏ی كهنِ سیستانی از آغاز زمستان بوده و جالب این كه؛ نام نخستین ماه سال آنان نیز «كِریست» بوده است. منسوب داشتن میلاد به میلاد مسیح، به قرون پس‏تر باز می‌گردد و پیش از آن، آن‏گونه كه ابوریحان بیرونی در “آثارالباقیه” نقل كرده، منظور از میلاد، «میلاد مهر» یا خورشید است. نام گذاری‏ی نخستین ماه زمستان و سال نو با نام «دی» به معنای “دادار=خداوند” از همان باورهای میترایی سرچشمه می‌گیرد.
نخستین روز زمستان در نزد «خرّم‏دینان»ی كه پِی‏رُوِ “مزدك” [قهرمان بزرگ ملی‏ی ایران] بوده‌اند، سخت گرامی و بزرگ دانسته می‌شد و از آن با نام «خرّم‏روز» یاد می‌كرده و آیین‌هایی ویژه داشته‌اند. این مراسم و نیز سال‏شماری‏ی آغاز زمستانی هنوز در میان برخی اقوام دیده می‌شود كه نمونه‏ی آن سال‏شمارِ بومی‏ی “پامیر” و “بدخشان” (در جنوبِ تاجیكستان و شمالِ افغانستان) است. هم‏چنین در تقویم كهنِ ارمنیان نیز از نخستین ماه سال نو با نام «ناواسارد» یاد شده است كه با واژه اوستایی «نوسرذه» به معنای «سال نو» در پیوند است.
هر چند برگزاری مراسم شب چله و میلاد خورشید در آیینِ دینی‏ی زرتشتیان پذیرفته نشده است؛ اما خوش‏بختانه اخیرن، آنان نیز می‌كوشند تا این مراسم را هم‏چون دیگرِ ایرانیان، برگزار كنند. البته در شِبهِ تقویمِ نوظهوری كه برخی زرتشتیان از آن استفاده می‌كنند [و دارای سابقه‏ی تاریخی در ایران نیست] زمان شب چلّه [چهلّه] با 24 آذرماه مصادف می‌شود كه نه با تقویم طبیعی انطباق دارد و نه با گاه‏شماری‏ی دقیق ایرانی و نه با گفتار ابوریحان بیرونی؛ كه از شب چله با نام «عید نَوَد روز» یاد می‌كند. از آن رو كه فاصله شب چله با نوروز، نود [90] روز است.
امروزه می‌توان زایشِ خورشید را آن گونه كه پیشینیان ما به نظاره می‌نشسته‌اند، تماشا كرد: در دوران باستان، بناهایی برای سنجش رسیدن خورشید به مواضع سالانه و استخراج تقویم ساخته می‌شده كه یكی از مهم‏ترین آن‏ها “چارتاقی‏ی نیاسَر” كاشان است كه فعلن، تنها بنای سالم باقی‌مانده در این زمینه در ایران است. پژوهش‌ها نشان می‌دهد كه این بنا به گونه‌ای طراحی و ساخته شده كه می‌توان زمان رسیدن خورشید به برخی از مواضع سالانه و نیز نقطه‏ی انقلاب زمستانی و آغاز سال نوی میترایی را با دقت تماشا کرد و تشخیص داد. چارتاقی‏ی نیاسر، بنایی است كه تولد خورشید به گونه‌ای ملموس و قابل تماشا در آن دیده می‌شود. این ویژه‏گی را چارتاقی‏ی «بازه‏هور» [در راه نیشابور به تربت حیدریه] و در نزدیكی روستای “رباط سفید”، نیز دارا ست.
هر ساله مراسم دیدار طلوع و تولد خورشید در چارتاقی‏ی نیاسر، با حضور دوست‏داران باستان‌ستاره‌شناسی‏ی ایرانی و دیگر علاقه‌مندان، در شهر نیاسر كاشان برگزار می‌‌شود.
* حافظ در شب یلدا
معمولن در شب يلدا رسم بر اين است كه صاحب‌خانه، ديوان حافظ را به بزرگ‏ترِ فاميل مي‌دهد. سپس هر يك از ميهمانان نيّت كرده و بزرگِ مجلس، نخست فاتحه‏ای بر روحِ بزرگِ حضرت حافظ علیه‏السلام می‏خواند. سپس با خود قرار می‏گذارد یا از کسی که نیّتی دارد می‏پرسد: «صفحه‏ی راست یا چپ؟» که منظور از این کار آن است تا تمامی‏ی اشعارِ دیوانِ حافظ، موردِ مُروا [=تفأل] قرار گیرد. آن‏گاه که چپ یا راستِ صفحه‏ی اول مشخص شد؛ می‏گوی‏اد:
- «اي حافظِ شيرازي/ تو مَحرَم هر رازي/ بر ما نظر اندازي/ قسم به قرآن مجيدي كه در سينه داري...»
یا؛
-«ای حافظِ شیرازی/ گوینده‏ی هر رازی/ تو را به شاخِ نبات‏ات قسم/ نیّت [من یا هر کسی با ذکر نامِ کوچک و نام کاملِ خانواده‏گی] را بگو»
سپس دَه بار صلوات بر روحِ حضرت حافظ می‏فرستد و آن‏گاه دیوان را با انگشتِ اشاره و از بالای کتاب، می‏گشای‏اد.
يا هر چيزي شبيه به اين. اين رسم يكي از رسوم پرطرف‏دارِ شب يلدا ست كه امروزه با فن‌آوري روز نيز به‌روز شده. به طوري كه در بعضي خانواده‌ها به جاي كتاب حافظ، از فال‌نامه [مُروانامه]، نرم‌افزار مُروای مجازي در رايانه، تارنماهای ویژه‏ی مُروا [فال]، نرم‌افزارهاي ويژه‏ی تلفن همراه، سامانه‏ی پیام کوتاه یا پیامک و... براي انجام اين رسم استفاده مي‌كنند كه سرگرمی‏ی خوبی برای خانواده‏ها در این شبِ بلندِ سال است.
در آیین کهن، بنابر یک سنّتِ دیرینه‏ی آیین مهر، شاهان ایرانی در روز نخستِ دی‌ماه، تاج و تختِ شاهی را بر زمین می‌گذاشتند و با جامه‌ای سپید به صحرا می‌رفتند و بر فرشی سپید می‌نشستند. دربان‌ها و نِگَه‏بانانِ کاخِ شاهی و همه‏ی بَرده‌ها و خدمت‌کاران در سطح شهر، آزاد شده و به‌سانِ دیگران زنده‏گی می‌کردند. فرمانده و فرمان‏بَر، پادشاه و آحاد مردم همه‏گی یک‏سان بودند. [صحّت این امر مشخص و مستند نیست، شاید تنها افسانه باشد]. مَتَل‏گویی [که نوعی شعرخوانی و داستان‏خوانی است] در قدیم اجرا می‌شده. به این صورت که خانواده‌ها در این شب گرد می‌آمدند و پیرتر‌ها برای همه قصه تعریف می‌کردند. آیین شب یلدا یا شب چله، خوردن آجیلِ مخصوص، هندوانه، انار و شیرینی و میوه‌های گوناگون است که همه جنبه‏ی نُمادین دارند و نشانه‏ی برکت، تن‏درستی، فراوانی و شادکامی‏اند. این میوه‌ها که اکثرن بسیارْدانه هستند، نوعی جادو محسوب می‌شوند که انسان‌ها با توّسل به برکت‏خیزی و پُر دانه بودن آن‏ها، خودشان را نیز مانند آن‏ها برکت‏خیز می‌کنند و نیروی باروَری را در خویش افزایش می‌دهند و هم‏چنین انار و هندوانه با رنگ سرخ‏شان، نماینده‏گانی از خورشیدند در شب. در این شب هم مثل جشنِ تیرگان، مُروا کردن [فال گرفتن] با دیوانِ حافظ مرسوم است. حاضران با انتخاب و شکستن گردو از روی پوکی و یا پُری‏ی آن، آینده‌گویی می‌کنند.
* پیشینه‏ی جشن
یلدا و جشن‌هایی که در این شب برگزار می‌شود، یک سنت باستانی است و پِی‏رُوانِ میتراایسم آن را از هزاران سال پیش در ایران برگزار می‌کرده‎اند. در این باور یلدا روز تولد تولد میترا یا مهر و بعدها، روزِ زایشِ خورشید است. [باید توجه داشت که “مهر” با “خورشید” فرق دارد و یکی نیست. ولی چون مهرِ پیامبر، به آسمانِ چهارم که جای‏گاهِ خورشید است، عروج کرده، بعدها خورشید و مهر را با هم، یکی شمرده‏اند.]
این جشن در ماه پارسی‏ی «دی» قرار دارد [که نام «آفریننده» در زمان پیش از زرتشتیان بوده] بعدها او به نام آفریننده‏ی نور معروف شد.
نور، روز و روشنایی خورشید، نشانه‌هایی از آفریدگار بود در حالی که شب، تاریکی و سرما نشانه‌هایی از اهریمن. مشاهده‏ی تغییرات مداوم شب و روز، مردم را به این باور رساند که شب و روز یا روشنایی و تاریکی در یک جنگ همیشه‏گی به سر می‌برند. روزهای بلندتر روزهای پیروزی‏ی روشنایی بود، در حالی که روزهای کوتاه‌تر نشانه‌ای از غلبه‏ی تاریکی.
یلدا در افسانه‏ها و اسطوره‏های ایرانی، حدیثِ میلادِ “عشق” است که هر سال در «خُرّم‏روز» مکرر می‏شود. این از آن رو است که واژه‏های «مهر» و «عشق» بعد از پیامبری‏ی “مهر” به یک معنا شده‏اند. چون مهرِ پیامبر، مردی بسیار کمک‏رسان و شفیق بود. همین هم هست که امروزه ما هنوز آدم‏های خوب و نیک‏کردار و عشق‏ورز و یاری‏دهنده را “مهربان” می‏خوانیم. [یعنی کسی که پاس‏دار و نگه‏بانِ آیینِ مهر است.]
ایرانیان گاه شب یلدا را تا دمیدن پرتو پگاه در دامنه‏ی کوه‌های البرز به انتظار باززاییده‌شدنِ خورشید می‌نشستند. برخی در مهرابه‌ها [نیایشگاه‌های پِی‏رُوان آیینِ مهر] به نیایش مشغول می‌شدند تا پیروزی‏ی مهر و شکستِ اهریمن را از خداوند [ایزد/ اورمزد/ اهورامزدا] طلب کنند و شب‏هنگام، دعایی به نام «نی‏یَد» را می‌خوانند که دعای شُکرانه‏ی نعمت بوده است. روزِ پس از شب یلدا [یک‏اُم دی‏ماه] را خورروز [روز خورشید] و دی‏گان؛ می‌خواندند و به استراحت می‌پرداختند و تعطیل عمومی بود. در این روز عمدتن، به این لحاظ از کار دست می‌کشیدند که نمی‌خواستند احیانن مرتکب بدی و گناه شوند که میتراایسم، ارتکاب هر کارِ بدِ کوچک را در روز تولدِ مهر/ میترا گناهی بسیار بزرگ می‌شمرد. [خاطرمان باشد که اسمِ «میترا» نامی مردانه است و نه زنانه. میترا همان مهر یا میثره است و ما امروز این نام را به اشتباه برای دخترانِ خود می‏گذاریم.]
* جشن یلدا و عادات مرسوم در ایران
در خطه‏ی شمال و آذربایجان رسم بر این است که در این شب خوانچه‌ای تزیین شده به خانه‏ی تازه‌اَروس [اَروس همان واژه‏ی عروس است و با نگارشِ الف، صحیح است.] یا نامزد خانواده بفرستند. مردم آذربایجان در سینی‏ی خود هندوانه‌ها را تزئین می‌کنند و شال‌های قرمزی را اطراف‏اش می‌گذارند. درحالی که مردم شمال یک ماهی‏ی بزرگ را تزیین می‌کنند و به خانه‏ی اَروس می‌برند.
سفره‏ی مردم شیراز مثل سفره‏ی نوروز، رنگین است. مرکبّات و هندوانه [برای سرد مزاج‌ها] و خرما و رنگینک [برای گرم مزاج‌ها] موجود است. حافظ‌خوانی جزوِ جدانشدنی‏ی مراسم این شب برای شیرازی‌ها ست. البته خواندن حافظ در این شب نه تنها در شیراز مرسوم است، بل‏که رسم کلی‏ی چله‌نشینان در همه‏ی ایران شده است.
همدانی‌ها فالی می‌گیرند با نام “فال سوزن”. همه دور تا دور اتاق می‌نشینند و پیرزنی به طور پیاپی شعر می‌خواند. دختر بچه‌ای پس از اتمام هر شعر بر یک پارچه‏ی نبُریده و آب ندیده، سوزن می‌زند و مهمان‌ها بنا به ترتیبی که نشسته‌اند شعرهای پیرزن را فال خود می‌دانند. هم‏چنین در مناطق دیگر همدان، تنقلاتی که مناسب با آب و هوای آن منطقه است در این شب خورده می‌شود. در تویسرکان و ملایر، گردو و کشمش و مِیْز نیز خورده می‌شود که از معمول‏ترین خوراکی‌های موجود در این استان‏ها ست.
در شهرهای خراسان خواندن شاهنامه‏ی فردوسی در این شب مرسوم است.
در اردبیل رسم است که مردم، چله‏ی بزرگ را قسم می‌دهند که زیاد سخت نگیرد و معمولن گندم برشته (قورقا) و هندوانه و سبزی و مغز گردو و نخودچی و کشمش می‌خورند.
مردم کرمان تا سحر انتظار می‌کشند تا از قارون [کِرِزوُس] افسانه‌ای استقبال کنند. قارون در لباس هیزم شکن برای خانواده‌های فقیر تکه‌های چوب می‌آورد. این چوب‌ها به تِلا تبدیل می‌شوند و برای آن خانواده، ثروت و برکت به همراه می‌آورند.






استفاده از منبع ویکی‏پدیا: ویرایش و افزونه‏های نوشتاری: آرش خیرآبادی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر